سه‌شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۴
سلامت نیوز : بی‌تردید ارتباط تنگاتنگی میان افكار و احساسات ما برقرار است. معمولا دلیل واكنش‌های هیجانی ناخواسته و شدید ما ناشی از افكار نامعقول و غیرمنطقی است.

افـكار ما هـمواره بر روی احساسات ما تاثیرگذار است. اگر تصور كنید كه كارهایتان سر و سامان نـخواهند گرفت، در شـمـا احـساس اندوه و انفعال ایجاد شده و از تـلاش و كوشش دست خواهید كشید. اگر می‌پـنـداریـد كه برای انجام كارهایتان محتاج دیگران هستید، ممكـن اسـت احـساس بی‌كفایتی و وابستگی كنید.

بی‌تردید ارتباط تنگاتنگی میان افكار و احساسات ما برقرار است. معمولا دلیل واكنش‌های هیجانی ناخواسته و شدید ما ناشی از افكار نامعقول و غیرمنطقی است.

برای رسیدن به یک زندگی شادتر و سالمتر از این تفکرات نامعقول اجتناب کنیم:

*من بایـد مـورد پـذیرش و محبوب همگان باشم تا بتوانم احساس خوشایندی نسبت به خود داشته باشم. طرد شدن، ترک شدن و تنها ماندن خیلی هولناک است.

* من باید در تمام زمینه‌ها لایق و کارآمد باشم، چرا که شکست بسیار وحشتناک است.

* هنگامی که اتفاق ناگواری روی می‌دهد من چاره‌ای جز اندوهگین شدن ندارم.

* اگر کسی مرا مورد انتقاد قرار می‌دهد به مفهوم آن است که ایرادی در من وجود دارد.

*من همواره باید دیگران را از خودم راضی نگاه دارم و مطابق خواسته و میلشان رفتار کنم.

*من اساسا از دیگران پایین‌تر هستم.

*زندگی و یا دیگران باید همواره انتظارات مرا برآورده سازند.

*مـن در زنـدگی محـکوم به افسردگی، ناامیدی و بدبختی می‌باشم چون مـشـکلات زندگی من لاینحل هستند.

* همواره باید کارها بر وفق مراد من پیش بروند.

* همیشه زندگی و مردم باید منصفانه با من رفتار کنند.

* مـن در زندگی محتاج شخصی هستم، به یک شخص خاص تا در کنار او باشم و بـه او تکیه کنم؛ چون من به تنهایی قادر به انجام کاری نیستم.

*برای من آسان‌تر است زمـانی کـه به مشکلات زندگی فکر نکنم تا اینکه با مشکلات روبرو شده و مسوولیت حل آن‌ها را بر عهده بگیرم.

*مردم، جامعه ناسالم، بد اقبالی و سرنوشت دلیل بدبـخـتی‌ها و ناراحتی‌های من هستند. از آن گذشـتـه مـن هیـچ کنـترلی بر روی این عوامل خارجی نداشته بنابراین هیچ کاری برای افسردگی و نگون بختی خودم نمی‌توانم انجام دهم.

* من همیشه باید بی عیب و کامل بوده و از دیگران برتر باشم.

*شـما تنها جنبه منفی پیشامدها را مشاهده کرده و آن‌ها را زیر ذره بین قرار می‌دهید در حالی که جنبه مثبت آن را حذف می‌کند.

*همه چیز یا سیاه است یا سفید، بد است یا خوب، شـما یا کـامل و یک ناکام و شکست خورده و هیچ حد وسطی وجود ندارد.

*شما به یک نتیجه گیری عمومی مبـتـنی بـر یـک واقـعـه واحـد دست می‌یابید. به محض آنکه برای شما یک حادثه ناگوار روی دهد چنین می‌پـنـداریـد کـه آن بارها و بارها تکرار خواهد شد.

* بدون آن‌که حرفی زده شود، پیـش داورانه از احـسـاس دیـگران و عـلت رفتارشان با خود آگاهی دارید.

*شما انتظار بلا، مصیبت و حوادث ناخوشایند را می‌کـشـید. کافیست از حادثه ناگواری مطلع شد. آن وقت خواهید گفت نکند سر من هم بیاید.

* چنین می‌پندارید که هر چرا که دیگران می‌گویند و یا انـجام می‌دهند به نوعی در واکنش به شما است.

*شما دیگران را مسوول دردها و مشکلات خود می‌دانید یـا آن‌که خود را مسوول تمام مشکلات می‌پندارید.

*از تعداد زیادی قوانین خشک و غیر قابـل انـعـطاف کـه رفـتار دیگران و خودتان چگـونه بـاید بـاشـد پیروی می‌کنید و هنگامی که دیگران آن قوانین را زیر پا می‌گـذارنـد، خشمگین شده و در صورتی که شما خودتان آنها را نـقـض کنید، احساس گناه خواهید کرد.

* تصور می‌کـنید احساسات شما واقـعیت داشـتـه و هر آنچه احساس می‌کنید عینیت دارد. اگر احساس بدبختی می‌کنید پس حـتـما بدبخت هستید.

*تصور می‌کنید با تحت فشار قـرار دادن دیـگـران قـادر خواهید بود آن‌ها را به سلیقه خود تغییر دهید.

* من این بار هم شکـست خـوردم پـس بـهتر است دیگر ادامه ندهم.

*مشکلات و کمبودهای زندگی خود را بزرگنمایی می‌کنید.

* انتظار دارید که پاداش تمام نیکی‌ها و فداکاری‌های شما در زندگی به شما داده شود مانند فردی که امتیازات را می‌شمارد. و در صورتیکه انتظارات شما برآورده نگردد، خشمگین می‌شوید.


منبع : برنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha